سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

جملات زیبا

 

منبع ایران سان



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، ،
:: برچسب‌ها: جملات, موفقیت,
نويسنده : ....


بروجرددر سال1220

طرحي از بروجرد در سال 1220 هجري خورشيدي

كاري از هنرمند نقاش فرانسوي: اوژن فلاندن

در اين تصوير كه مربوط به دوران حكومت محمدشاه قاجار است، نماي حصار اطراف شهر و مسجد جامع بروجرد به خوبي هويدا است.

همچنين يكي از دروازه‌‌هاي ورودي شهر نيز نمايان است.

اوژن فلاندن(۱۸۰۹-۱۸۸۹) نقاش، معمار و خاورشناس فرانسوی بود. گر چه او نقاشی‌های صرفاً هنری نیز دارد اما شهرت او بیشتر به خاطر نقاشی‌هایی است که از آثار معماری گذشته ایران و خاورمیانه کشیده ‌است.

مجموعه‌ای از کارهای معماری او در قطع بزرگ سال ۱۳۵۵ در تهران به چاپ نفیس رسید.

 

برگرفته از سایت یافته



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ایران، ،
:: برچسب‌ها: بروجرد, یافته, قاجار,
نويسنده : ....


جملات زیبا

 

قشنگ یعنی چه‌؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه‌ی اشکال
و عشق
تنها عشق
تورا به گرمی یک سیب می‌کند

مانوس

سهراب سپهری 

خاطره یعنی
گذشته ها،

                      نگذشته ... 

هزار بار هم حاضرم برگردم به کودکی و باز بزرگ شوم
با اینکه سخت ترین کار دنیاست
فقط به عشقِ دستــــان مهربانِ پــــدر 

چـه آزمون دشوآریستــ . . .

قلبت رآ سمت چپ بگذآرنـد و بگوینـد :

برو بـه رآه رآست . . . 

 برگرفته از سایت ایران سان



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، شعر، نثر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: جملات ارزشمند , تصاویر,
نويسنده : ....


حجاب در ایران

در تمامی این تصاویر زنان ایرانی با پوششی کامل نشان داده میشوند که اگر

دقت داشته باشید متوجه میشوید که تصاویر مربوط به قبل از انقلاب است.

و در برخی پوشش زنان ایرانی شامل چادر نیز میشود

که به این نتیجه میرسیم که چادر پوششی عربی نیست.

پارسیه پارسی است.

زنده باد ایران و ایرانی 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ایران، ،
نويسنده : ....


انتخابات

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: انتخابات92,
نويسنده : ....


شعر

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی‌اش آب کـند دریا را
آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب
ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را
تشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب
زخم می‌خورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
روی دست تو ندیده است کسی دریا را
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
سید حمید رضا برقعی 



:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر، ادبیات حماسی، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: شعر, حضرت عباس(س), برقعی,
نويسنده : ....


تصاویر


:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: تصاویر, طبیعت,
نويسنده : ....


جملات زیبا


:: برچسب‌ها: جملات ارزشمند , تصاویر,

نويسنده : ....


عید مبعث،عید طلوع اسلام از غار حرا









طراح: عباس بنی حسینیان


:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ایران، جهان، ،
:: برچسب‌ها: عید مبعث,
نويسنده : ....


غزلي براي ارتحال امام

ای روح بلند عارفانه                     فریاد رسای این زمانه

با نام تو نامه رهایی                    گردید روان به هر کرانه

این قرن به نام تو مزیّن                 گردیده دگر همه فسانه

از نام ‌تو شعر و عشق و عرفان      زد بر دل عاشقان جوانه

اندوه و غم ات مرا شکسته           تا کرد اَجل تو را نشانه

داریم به دل غم فراغت                با آن همه گریه شبانه

خود سینه به آتشی سپردست      کز هجر تو می کشد زبانه

کی یاد تو می رود زخاطر              خرداد بود فقط بهانه

تا اشک زچشم خود فشانم           با خواندن شعر و هم ترانه

بعد از تو همیشه سرد مانده است   هم شهر و همی درون خانه

باشد زغم جدایی تو                     هر لحظه به هر کجا نشانه

فریاد زند زجان جماران                  چون پیر نشد به آشیانه

در آتش غم نشسته تهران            از خطّ شمال تا خزانه

زآنروی که چهره امام اش             پنهان شده نیست در میانه

رفته است خمینی از بر ما           کی می رود از دل آن یگانه

صابر به شفاعتش امیدی دارد        به جهان جاودانه

 

رحلت آقا خمینی گریه کن

گریه کن ابر بهاری گریه کن           با من از این سوگواری گریه کن

دل ندارد طاقت هجران او           با دل من خود به یاری گریه کن

در فراق چهره مولای خویش           نایداز من هیچ کاری گریه کن

چون دهم شرح غم اش را با کسی           تا همیشه، سوگواری گریه کن

دل به عشق اش داده ام دلداده ام           بهر این دل، دلفکاری گریه کن

می رسد خرداد و داداز یادِ او           کی توانم بردباری گریه کن

سالیانی می رود بی روی او           برجهان و نابِکاری گریه کن

دست ما از دامنش کوتاه شد           زان ما شد بی قراری گریه کن

صابر از دل کی رود اندوه او           در عزایش غصّه داری گریه کن

از خمینی درس دینداری بگیر           برچنان صبر و صبوری گریه کن

محمدتقي صابري

 



:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: غزل, ارتحال امام خمینی(ره), محمد تقی صابری, شعر,
نويسنده : ....


جملات زیبا

ندگی کن،

به ضرب المثلها هیچ اعتمادی نیست!

ماهی را هروقت از آب بگیری،

می میرد!!!!!



رســم آدمـــهای دنیـــــــا شبیــــــه رســم دریـــاســت !

وقتــــی احســـــاس کننــــد

غرقشــــــون شـــدی پس مـیـزنـنـت ! ...


 ساده لباس بپوش، ساده راه برو . . .

اما در برخورد با دیگران ساده نباش . . .

زیرا سادگی ات را نشانه می گیرند . . .

برای درهم شکستن غرورت . . . !

**************

دِلْ تنگے اَم را

با فاصلــہ مے نویسَمْـــ ...

تا شایدْ فاصلــہ اے

ین دِلَمْـــ و

تنگے بیُفـــتدْ ...

چــہ خیالــــِ خامے دارمْـــ ... !

اینْ مَدار فاصلــہ

مُـــوَربْ اَستْ ...

چندے کــہ بگذردْ ...

دوباره مے شَودْ :

" تَــــــنْـــــــــگے ِ دِلْ

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، ،
:: برچسب‌ها: جملات زیبا, سایت ,
نويسنده : ....


 

برگرفته از سایت پرشین استار



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، نثر، ،
:: برچسب‌ها: جملات ارزشمند , تصاویر,
نويسنده : ....


انوره دو بالزاک
انوره دو بالزاک (به فرانسوی: Honoré de Balzac)‏ ‏ (۲۰ مه ۱۷۹۹ - ۱۸ اوت ۱۸۵۰) نویسنده نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات می‌دانند.

کمدی انسانی نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را در بر می‌گیرد برگزیده‌است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازک‌بینانه روحیات شخصیت‌های داستان، بالزاک را به یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌نویسان دو قرن اخیر تبدیل کرده‌است.
 


:: موضوعات مرتبط: جهان، داستان، نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: انوره دو بالزاک, نویسنده, زندگی نامه, فرانسه, رمان,
نويسنده : ....


به سلامتی پدر هایی که...

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش

به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد

 به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد

پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !
وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری

پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره

بیاییم با هم عهد بندیم از این پس هر فرد زحمتکشی میبینیم اون رو به عنوان فرشته ای که
پشتوانه محکم فرزندانش است,
احترام کنیم: این فرشته شاید:
 یک کارگر ساده باشد
یک کارگر شهرداری باشد
یک دستفروش باشد
یک پرستار باشد
و هر چه که هست
یک فرشته هست

برگرفته از سایت قم فردا



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، ،
:: برچسب‌ها: روز پدر,
نويسنده : ....




:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: روز پدر,
نويسنده : ....


به مناسبت روز پدر

تقدیم به همه پدرانی که در قید حیات نیستند.............

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: روز پدر,
نويسنده : ....


داستانی برای روز پدر

مرد جوانی ، از دانشکده فارغ التحصیل شد . ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد .
بالاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند

و به او گفت : من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم . سپس یک جعبه به دست او داد . پسر ، کنجکاو ولی ناامید ، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا ، که روی آن نام او طلاکوب شده بود ، یافت . با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت : با تمام مال و دارایی که داری ، یک انجیل به من می دهی ؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد .

برگرفته از سایت داستان های جذاب و خواندنی : http://www.mahdi128.loxblog.com/



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه، نثر، نثر،داستان، ،
:: برچسب‌ها: روز پدر, داستانهای جذاب و خواندنی,
نويسنده : ....